در سالروز حزب
گفتگو با على جوادى
یک دنیای بهتر: پنج سال پیش حزب اتحاد کمونیسم کارگری فعالیت خود را رسما آغاز کرد. این موقعیت فرصتی است برای بررسی جایگاه و فعالیتهای تاکنونی حزب و راهی که باید پیموده شود. در این زمینه مسائل زیر نیازمند بررسی و ارزیابی اند.
الف: چه زمینه ها و مسائلی باعث جدایی از حزب کمونیست کارگری و پایه گذاری حزب اتحاد کمونیسم کارگری شدند؟ آیا راهی برای جلوگیری از انشقاق وجود نداشت؟ آیا همان مسائل کماکان بر قوت خود باقی اند؟ ب: ویژگی های حزب اتحاد کمونیسم کارگری که این حزب را از سایر احزاب موسوم به کمونیسم کارگری فعالیت می کنند٬ کدام است؟ ج: حزب اتحاد کمونیسم کارگری چه سنگرهایی را فتح کرده است؟ موفقیتها و نقاط ضعف این حزب کدام است؟ چه نقشه عملی برای مقابله با آن در دستور دارید؟
علی جوادی: آنچه باعث شکل گیری فراکسیون اتحاد کمونیسم کارگری و پس از آن حزب اتحاد کمونیسم کارگری شد٬ دوری و عبور خط و پراتیک حاکم بر "حزب کمونیست کارگری" در دوران لیدرشیپ حمید تقوایی از مبانی پایه ای کمونیسم کارگری و سیاستهای کمونیستی منصور حکمت بود. مساله این نبود که ما به سیاستهای جدیدی رسیده بودیم و بنا بر شرایط حاکم بر آن حزب دیگر نمیتوانستیم این سیاستها در آن حزب پراتیک کنیم و به جلو ببریم و نتیجتا از آن حزب جدا شدیم. مساله برعکس بود. ما برای پیشبرد پراتیک کمونیستی حزبی که منصور حکمت پایه گذاشته بود٬ بمنظور تداوم پراتیک آن سیاستها ناچار شدیم که خودمان را متمایز کنیم و فراکسیون اتحاد کمونیسم کارگری را بمنظور تاکید بر این سیاستهای کمونیستی پایه گذاری کنیم. ما نمیتوانستیم اجازه دهیم که پراتیک و سیاستهای جدید خط حمید تقوایی به پای سنت کمونیسم کارگری و مشخصا خط منصور حکمت نوشته شود. ما نمیتوانستیم شاهد حاشیه ای شدن و دفن سیاستهای کمونیسم کارگری باشیم .
ما تلاش بسیاری کردیم که توجه رهبری وقت حزب را به تناقض سیاستهای جدیدش با مبانی پایه ای کمونیسم کارگری جلب کنیم. موفق نشدیم. از این رو ناچار شدیم راه خود را متمایز کنیم و پرچم کمونیستی منصور حکمت را در این حزب در دست بگیریم. طنز تلخی است زمانیکه در حزبی که بر پایه سیاستهای کمونیسم کارگری شکل گرفته بود٬ خود این خط در دوره ای در اقلیت قرار بگیرد و ناچار شود خود را در قالب و ظرف دیگری سازمان دهد.
برای ما این جدایی ساده نبود. ما سهم مهم و تعیین کننده ای در شکل دادن و پیشبرد حزب کمونیست کارگری داشتیم. این حزب ما بود. بر شانه های ما قامتی استوار و رسا یافته بود. از این رو پیش از آنکه این جدایی برای کمونیسم و کارگر در درجه اول "ناخوشایند" بنظر آید٬ برای خود ما سخت و تلخ بود. اما ما مختار نبودیم. آلترناتیو دیگری در مقابل خود نداشتیم. یا باید می ماندیم و شاهد حاشیه ای شدن و دفن خط و پراتیک کمونیستی منصور حکمت در حزبی که خود بنیاد گذاشت بود باشیم یا آنکه علیرغم سختی و مشکلات بسیار راه پیشارویمان راهمان را جدا کنیم و با امکانات بسیار محدودتر تلاش کنیم این پرچم را در صفوف طبقه کارگر و جامعه همچنان پابرجا نگهداریم. ما راه سخت اما اصولی و کمونیستی را انتخاب کردیم. آلترناتیوهای دیگر برای ما موضوعیت نداشتند.
پرسیده اید آیا راهی برای جلوگیری از انشقاق موجود نبود؟ پاسخ من مثبت است. اگر خط حاکم به رهبری حمید تقوایی از تعرض به مبانی کمونیسم کارگری عقب نشینی میکرد٬ اگر تلاش نمیکردند با توسل به شیوه های غیر کمونیستی و رواج مناسبات نا سالم در تشکیلات برای خود نیرو گرد آورند٬ اگر یکی از زشت ترین کمپین های سیاسی و فردی را در تشکیلات براه نمی انداختند٬ آنگاه بنظرم ممکن بود که جلوی این انشقاق را گرفت. جلوگیری از انشقاق به معنای جلوگیری و محدود کردن این خط در میزان عبورش از سنتها و مبانی کمونیسم منصور حکمت معنی میداد. واقعیت این است که این خط در حزب کمونیست کارگری موجود بود. اینطور نبود که یک شبه جماعتی خواب نما شده بودند و پراتیک و سیاستهای دیگری را در دستور قرار داده بودند. این سیاستها و دیدگاه در آن حزب هم موجود بود. اما تمام مساله این بود که نفوذ و قدرت خط منصور حکمت اجازه تعرض به این خط را نمیداد. اجازه نمیداد که این خط در این ابعاد عرض اندام کند. خط کمونیسم کارگری با حضور منصور حکمت تحرک عملی و واقعی این خط را کاملا محدود کرده بود.
این خط تاریخچه معینی در کمونیسم ایران دارد. در حزب کمونیست ایران زمانیکه تقابل گرایشات در آن حزب بالا گرفت٬ نماینده جناح سانتر بود. مانع معینی در مقابله گرایش کمونیسم کارگری با ناسیونالیسم کرد سربلند کرده در حزب٬ در تقابل با دمکراسی خواهی غربی و گرایش آنتی پوپولیسم سانتر در آن حزب بود. این خطوط از کمونیسم کارگری شکست خوردند. گرایش ناسیونالیستی و دمکراسی خواه آن حزب تغییرات دگرگون کننده ای را از سر گذراند بطوریکه اکنون قابل تشخیص با گذشته شان نیستند. مشتی قوم پرست و تماما راست شده اند. اما گرایش سانتر در این حزب راه متفاوتی رفت. برخی از شخصیتها و چهره های اصلی اش خانه نشین شدند و با شکست بلوک شرق و موج تهاجم علیه کمونیسم و مارکس و آزادیخواهی با سیاستها و آرمانهای گذشته خود وداع کردند. بخشی دیگر اما خود را لنگ لنگان کشیدند و برای خود سایبانی در حزب کمونیست کارگری پیدا کردند. به حزب منصور حکمت پیوستند اما به این سنت نپیوستند. کم تحرک شدند. کم حرف شدند. سیاست کج دار و مریض را دنبال میکردند. دو رویداد مهم به این خط تحرک ویژه ای بخشید. یک عروج جنبش دوم خرداد و ضرورت تقابل همه جانبه با اصلاح طلبی حکومتی بود و دیگری مرگ نابهنگام منصور حکمت. این دو روند توازن قوا را به نفع این خط تغییر داد. توانستند به اهرمهای اصلی تشکیلاتی حزب کمونیست کارگری چنگ بیندازند. در این دوران بود که سیاستهایشان را در ابعاد متفاوت طرح و در دستور پراتیک تشکیلات قرار دادند. در این دوران بود که جدایی ها بیشتر و بیشتر شد. بعلاوه از طرف دیگر گرایش کورش مدرسی٬ که یک گرایش راست را نمایندگی میکرد٬ توانسته بود بسیاری از کادرهای کمونیسم کارگری را از این حزب جدا کند. نتیجتا گرایش کمونیسم کارگری و نیروهایی که میتوانستند در سرنوشت جدالهای کمونیسم کارگری دخیل و سرنوشت ساز باشند خود پراکنده و دچار انشقاق شده بودند. در چنین شرایطی خط راست حمید تقوایی توانست دست بالا را پیدا کند. توانست پراتیکی را در دستور قرار دهد که عملا منجر به جدایی سیاسی و اجتماعی آن از سنت کمونیسم کارگری شود. این روند سیاسی خود را بطور ویژه ای در تقابل این خط با کمونیسم منصور حکمت و خود منصور حکمت نشان میداد. رسما اعلام کردند که کمونیسم منصور حکمت به گذشته تعلق دارد. از پروژه "مذهب زدایی" به پروژه "مسلمانان سابق" نقب زدند. پروژه اکس مسلم را علم کردند و اکثریت عظیم کادرهایشان اعلام کردند که به جریان اکس مسلم متعلقند. نمونه ها بسیارند. توجه علاقمندان را به اسناد اولیه حزب در این زمینه جلب میکنم .
پرسیده اید که آیا همان مسائل کماکان به قوت خود باقی اند؟ نه تنها پاسخ به این سئوال شما مثبت است بلکه باید تاکید کرد که این جدایی در ابعاد متفاوت تعمیق شده است. بطوریکه امروز چهره و سیمای این حزب تفاوت آشکاری با آنچه حزب کمونیست کارگری در دوران منصور حکمت بود٬ دارد. همانطور که حزب بلشویک در دوران لنین را نمیتوان با حزب بلشویک در دوران بعد از مرگ لنین مقایسه کرد. این حزب را هم در این دو دوران نمیتوان مقایسه کرد. یکی نیستند٬ هر چند که اسم مشابهی را حمل میکنند. اما کیست که نداند دو حزب عمیقا متفاوتند.
برای اثبات این ادعا به سیاست این حزب در قبال جنبش ارتجاعی سبز در خیزش توده ای سال ۸۸ نگاهی بیندازید. رهبری این حزب رسما و عملا اعلام کرد تا زمانیکه میر حسین موسوی بر علیه خامنه ای می جنگد در کنار مردم و همراه این حزب است؟! این یک سیاست کاملا راست است که کوچکترین ربطی به سیاست کمونیستی منصور حکمت در قبال جنبش اصلاح طلبی حکومتی ندارد. توده ایستی و ارتجاعی است. این حزب در همین دوران سیاست انقلاب کارگری و حکومت کارگری را نیز از دستور خود خارج کرد و با بوق کرنا اعلام کردند که به دنبال "انقلابی انسانی" و "حکومت انسانی اند" و نه انقلاب کارگری و حکومت کارگری. این یک تعرض همه جانبه به جوهر و مغز استخوان مبانی کمونیسم کارگری است. از کمونیسم کارگری تلاش برای سازماندهی انقلابی کارگری را بگیرید٬ از کمونیسم کارگری تلاش برای استقرار حکومت کارگری را بگیرید٬ یعنی جوهر طبقاتی اش را از آن سلب کرده اید. یعنی تمایز اجتماعی و طبقاتی اش را با سایر جنبشهای چپ و کمونیسم غیر کارگری را از آن گرفته اید. و این اتفاقاتی است که در "حزب کمونیست کارگری" افتاد. از این رو شایسته است که در ارجاع به حزب کمونیست کارگری این دو دوره را از هم متمایز و جدا کنیم.
سئوال اکنون این است که آیا جریانی در این حزب توانایی و قابلیت برافراشتن پرچم کمونیسم منصور حکمت را در مقابله با سیاستهای راست و غیر کمونیسم کارگری حمید تقوایی را دارد یا خیر؟ آیا آن اتفاقی که در "حزب حکمتیست" شکل گرفت و بخشی از آن به مقابله با خط راست کورش مدرسی بلند شد در "حزب کمونیست کارگری" هم بوقوع خواهد پیوست؟
پرسیده اید چه ویژگیهایی حزب اتحاد کمونیسم کارگری را از سایر احزاب موسوم به کمونیسم کارگری متمایز میکند؟ تمایزات از حزب موسوم به "حزب کمونیست کارگری" بسیار روشن اند. این حزب یک حزب کمونیستی کارگری به معنای اخص کلمه نیست. بیشتر حزب جنجالهای و موجهای گذرای سیاسی است. بر این تصور پوچ اند که با جنجال میتوانند به رهبر سیاسی جامعه و اعتراضاتش در تلاش برای سرنگونی رژیم اسلامی تبدیل شوند. به این لحاظ متاسفانه ویژگی های بسیاری با پراتیک سیاسی و سازمانی مجاهدین پیدا کرده اند. اگر مجاهد امروز بیشتر به یک "سازمان رقص و آواز" و باند سیاهی دستاویز تروریسم دولتی آمریکا و اسرائیل تبدیل شده است٬ این حزب نیز به یک جریان "پر سر و صدا" اما فاقد سیاستهای کمونیستی و کارگری تبدیل شده است.
اما تفاوت با سایر احزاب موسوم به کمونیست کارگری چطور؟ در اینجا باید بطور ویژه به "حزب حکمتیست" اشاره کرد. این حزب ویژگی اش در سیاستهای راست گرایش کورش مدرسی بود. حزبی که با منشور سرنگونی اش تلاش میکرد همه نیروهای راست و چپ جامعه را در هم آمیزد و بطور مشخص تلاش میکرد به جریانات راست پرو غربی نزدیک شود. حزبی که چرخش به راست ویژگی سیاسی اش بود٬ در قبال اعتراضات جامعه عملا سیاست پاسیفیستی را دنبال میکرد. حزبی که گاه و بیگاه اعلام میکرد که جنبش اعتراضی مردم شکست خورده است. این حزب روی تناقضاتش با کمونیسم کارگری در هم شکست. جریانی در درون این حزب با پرچم نقد سیاستهای راست کورش مدرسی قد علم کرد که مدعی دفاع از سیاستهای کمونیستی منصور حکمت است. آن حزب اکنون به دو جریان تقسیم شده است. باند کورش مدرسی و حزب حکمتیست. این حزب تلاشی را آغاز کرده است که از نقطه نظر ما مثبت و کمونیستی است. به هر درجه که این حزب سیاستهای کمونیستی منصور حکمت را پراتیک کند و در دستور کارش قرار دهد٬ به هر اندازه که در نقد سیاستهای کورش مدرسی جدیت و پیگیری بخرج دهد از مسیر گذشته دوری جسته است. این جریان باید موانع و سیاستهای معینی را نقد کند و راه پیشروی خود به جلو را هموار کند. به این اعتبار این حزب اکنون در موقعیت ویژه و حساسی قرار دارد. اگر در نیمه راه نقد سیاستهای کورش مدرسی توقف کنند٬ راهی جز به عقب و نزدیکی به گذشته شان ندارند. به این اعتبار ارزیابی از تفاوت حزب اتحاد کمونیسم کارگری با حزب حکمتیست کمی مشکل است. باید دید که این حزب این تغییرات را چگونه از سر خواهد گذراند .
پرسیده اید حزب اتحاد کمونیسم کارگری چه سنگرهایی را فتح کرده است؟ موفقیتها و نقاط ضعف این حزب کدام است؟ چه نقشه عملی برای مقابله با آن در دستور دارید؟
بنظر من مهمترین سنگری که حزب اتحاد کمونیسم کارگری فتح کرده است این است که اجازه نداد پرچم کمونیسم کارگری منصور حکمت به زمین بیفتد. این مهمترین قله ای است که ما فتح کرده ایم. امروز به گمان دوست و دشمن حزب ما ادامه حزب کمونیسم کارگری منصور حکمت است. حزبی است که با هر کم و کاستی که داشته باشد٬ به این سنت و بستر نزدیک تر است. پرچمدار بدون شائبه کمونیسمی است که شرط پیروزی کارگر و کمونیسم در ایران است.
بعلاوه باید بر این واقعیت اشاره کرد که حزب اتحاد کمونیسم کارگری توانسته است حزبی باشد که ویژگی های کمونیسم منصور حکمت را چه در عرصه سیاست و چه در عرصه پراتیک نمایندگی و بیان کند. ما توانسته ایم جایگاه ویژه و معینی در جنبش کارگری برای این حزب دست و پا کنیم. کافی است به اطلاعیه دستگاه امنیتی رژیم اسلامی در زمینه نقش حزب در اعتراضات کارگران ایران خودرو و سایر مراکز صنعتی اشاره کنیم. این حزب توانسته است نیروی ویژه ای در پیشبرد جنبش شورایی کارگر در برخی از بخشهای کلیدی صنعتی در ایران باشد. و این یک مشخصه اساسی حزب است. این حزب امروز پرچمدار روشن رادیکالیسم سیاسی٬ نقد مذهب و نقد نابرابری و ستم بر زن در جامعه است.
اما به کمبودها و ضعف های معینی هم باید اشاره کرد. اساسی ترین ضعف حزب ما این است که وزن اجتماعی و سیاسی اش متناسب با نیروی بخش علنی اش در خارج کشور نیست. زمین برای پیشروی ما مناسب نبود. ما باید بر موانع بسیاری فائق می آمدیم. ما باید نیروی بمراتب وسیع تر و گسترده تری را به دور سیاستهای خود گرد آوریم. این ضعف را باید در بستر پیشروی و فتح سنگرهای سیاسی جدید از میان برداشت. قطعنامه ها و مصوبات حزب راه پیشروی ما را تعریف کرده اند.
این حزب امروز یک نیروی تاثیر گذار در تحولات سیاسی جامعه است. من به نوبه خود از تمامی رهبران و فعالین کارگری٬ از تمامی فعالین کمونیست٬ از تمامی انسانهایی که برای یک جامعه آزاد و برابر از قید و بند ستم طبقاتی مبارزه میکنند٬ دعوت میکنم تا به حزب اتحاد کمونیسم کارگری بپیوندند . *